امیر علی امیر علی ، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره
امیر محمدامیر محمد، تا این لحظه: 8 سال و 11 روز سن داره

عشق زندگیم امیر علی

تولد امیر علی گلم

        گل غنچه کرد و غنچه شکفت و خداوند بهترین و زیباترین هدیه اش را به ما داد.     سلام پسرم   عزیزم این روزا انقدر سرم به کارای شما گرمه که تا الان وقت نکردم برات بنویسم   گل مامان شما 30 شهریور ساعت 18 قدم به این دنیا گذاشتی و باعث شیرین تر   شدن زندگی من و بابایی شدی   روز شنبه که همون 30 شهریور بود من طبق معمول هر هفته رفتم پیش خانم دکتر برای چکاب   راستش چند روز بود که دل درد داشتم اما نمی خواستم تا دردام زیاد بشن برم بیمارستان   خانم دکتر صدای قلب شمارو گوش داد و با توجه به علائم من و معاینه خودش به من گفت   که ش...
10 مهر 1392

37 هفتگی امیر علی

سلام پسرک نازم   ببخشید که خیلی وقته نتونستم بیام برات بنویسم   تو این هفته هایی که گذشت خیلی اتفاقا افتاد که برا مامانی سخت بود    اما سلامت بودن شما و عشق به دیدنت باعث میشه تمام این سختیارو تحمل کنم    عزیز دل مامان   یه بار دیگه بیمارستان بستری شدم و تقریبا همش استراحت مطلق بودم    تازه یکم حالم بهتر شده و خودمو برای اومدن شما اماده میکنم   با بابایی داریم اتاقتو درست میکنیم   من روزا تو خونه برای اتاق شما یه سری چیز درست میکنم که هم حوصلم سر نره   هم اتاق شما قشنگ بشه عزیز مامان   قربون...
17 شهريور 1392

وروجک من

سلام عزیز دل مامان   سلام نفس مامان   عزیزک من تو چرا انقده بلایی خوشگل من اروم بمون تو دل مامان تا وقت دنیا اومدنت برسه   دوشنبه هفته پیش احساس کردم که دردای منظمی دارم به خانم دکتر زنگ زدم بهم گفت    یه بیمارستان برم تا تست ان اس تی بدم   منم تا شب صبر کردمو هر کاری که به نظرم میومد تا دل دردم خوب بشه انجام دادم   اما خوب که نشد هیچ دردام بیشتر و نزدیک به هم تر شد   ما خونه مادر جون بودیم بابایی اومد دنبالمون و رفتیم بیمارستان تا برسیم بیمارستان شب شده بود   خانم ماما با نگاه بهم گفت که نیازی به ان اس تی نیستم و دل دردم جدیه   بعد بستریم کردن و من با گ...
28 خرداد 1392

عسل مامان

سلام امیر علی جانم زندگیه من خوبی فدات بشم ایشالا که خوب باشیو جات راحت باشه مامانی امروز 22 هفته ات تموم شد و وارد 23 هفته شدیم حسابی تو دل مامان تکون می خوری عزیزم منم کلی ذوق میکنم از حس کردنت پسره قشنگ       عسلم الان شما انقدری تو دل مامان         کودک شما چگونه تغییر می کند؟ اكنون طول بدن كودك شما بيشتر از 29.2 سانتي متر و وزن او بيش از 450 گرم است. پوست او قرمز و چروك خورده است. رگهاي خوني در ريه او در حال رشد هستند تا او را براي تنفس آماده كنند. او عمل بلعيدن را انجام مي دهد اما در اغلب كودكان اولين خروج مدفوع پس از تولد صورت مي گيرد. صداهاي بلند (از قبيل صداي پارس...
12 خرداد 1392

امیر علی من

سلام پسر قشنگم قشنگم بلاخره اسمت تصویب شد من و بابایی بعد از کلی گشتن  برای انتخاب یه نام مناسب تصمیم گرفتیم اسمتو امیر علی بزاریم عسل من، من همیشه آرزو داشتم اسم پسرمو امیر علی بزارم  امیدوارم شما هم خوشت بیاد به امید خدا دارم به آرزوم میرسم خدایا به خاطر تمام نعمتهایی که به من دادی شکرت مخصوصا پسر نازم         ...
22 ارديبهشت 1392

مادر

«مادر»   کودکی که آماده تولد بود، نزد خدا رفت و از او پرسید:« می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید؛ اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟»   خداوند پاسخ داد :« از میان بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته ام. او در کنار توست و از تو نگهداری خواهد کرد.»     اما کودک هنوز مطمین نبود که می خوهد برود یا نه. - اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی است. خداوند لبخند زد :« فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد. تو عشق او...
21 ارديبهشت 1392

حرف های یک جنین با مادرش

١٦ هفته تا 20 هفته     وزنم از 128 گرم به 300 گرم رسيده و قدم حدود 20 سانتي متر است.    به زودي حرکات و جنبش هاي مرا حس خواهي کرد. قلبم به خوبي دستگاه گوارشم در حال تکامل است.    کليه هايم در جاي خود قرار گرفته اند و چين روي پوستم ظاهر شده اند.       20 هفته تا 24 هفته     پاهايم بلند تر شده اند . کم کم آنها را حرکت خواهم داد، تا با اين ورزش کردن تو را خوشحال کنم.   وزنم به 640 گرم رسيده و قدم حدود 33 سانتي متر است. دست هايم تکيه گاه من هستند. استخوان ها و دندان هايم .   در حال ساخته شدن و مغزم هنوز در حال ر...
21 ارديبهشت 1392

جوجه کوچولو

سلام پسر قشنگم خوبی مامانی 19 هفته هم تموم شد و وارد هفته 20 شدیم انگار واقعا نیمی از راه و با هم به سلامتی طی کردیم   عزیزم تو هم دعا کن تا بقیه راهم به سلامتی پیش بره این روزا شما تو دل مامانی بازی میکنی و من از حس کردنت  لذت میبرم پسرکم   یه لیست نوشتم تا وسایلی که برات لازمه تهیه کنم عزیزم   تا وقتی میای همه چیزت کامل باشه عزیزکم   یکم دلم درد میکنه و نگرانتم مامانی   خیلی دوست داریم پسرک نازم   راستی هنوزم برات اسم قشنگ پیدا نکردم   تقصیر باباییه همکاری نمیکنه با من &nb...
20 ارديبهشت 1392

مادرم

    وقتی چشم به جهان گشودم. قلب کوچکم مهربانی لبخند و نگاهت را که پر از صداقت و بی ریایی بود احساس کرد. دیدم زمانی را که با لبخندم لبخند زیبائی بر چهره خسته ات نشست و دنیایت سبز شدو با گریه ام دلت لرزید و طوفانی گشت. از همان لحظه فهمیدم که تنها در کنار این نگاه پرمهر و محبت است که احساس آرامش و خوشبختی خواهم کرد.     مادر عزیزم روزت مبارک         سلام پسرم من با وجود تو مادر هستم عزیزم به روزی امید دارم که کنارم باشی و مامان صدام بزنی اون روز بهترین روز برای منه پارسال این موقع این آرزو رو برای خواهرت داشتم اما آرزوهامو همراه خواهرت به خاک سپ...
11 ارديبهشت 1392