تولد امیر علی گلم
گل غنچه کرد و غنچه شکفت و خداوند بهترین
و زیباترین هدیه اش را به ما داد.
سلام پسرم
عزیزم این روزا انقدر سرم به کارای شما گرمه که تا الان وقت نکردم برات بنویسم
گل مامان شما 30 شهریور ساعت 18 قدم به این دنیا گذاشتی و باعث شیرین تر
شدن زندگی من و بابایی شدی
روز شنبه که همون 30 شهریور بود من طبق معمول هر هفته رفتم پیش خانم دکتر برای چکاب
راستش چند روز بود که دل درد داشتم اما نمی خواستم تا دردام زیاد بشن برم بیمارستان
خانم دکتر صدای قلب شمارو گوش داد و با توجه به علائم من و معاینه خودش به من گفت
که شما داری به دنیا میای و به من گفت از بیمارستان بیرون نرم و یه راست برم
بلوک زایمان من اومدم بیرون و این خبرو به مادر جون و بابا دادم اوناهم مثه من
خوشحال شدن و با هم رفتیم بلوک زایمان و بعد تشکیل پروده منم همراه بابا اومدم
بیرون تا وسایلی که خانم ماما گفته بود و بگیریم ما هم تو حیاط بیمارستان نشستیم
و عکس انداختیم و بابا برام چایی و بستنی خرید تا بخورم همین طور که نشسته بودیم
گوشی بابا زنگ خورد
خانم ماما بود و گفت که سریع بریم بالا
تا رفتم تو بلوک زایمان کلی دعوام کرد
بلاخره من از بابا و مادر جون خداحافظی کردم و رفتم و بعد از 1ساعت و نیم لحظه های
سخت برای مامانی شما به دنیا اومدی
فدات بشم وقتی دیدمت انگار دنیارو بهم دادن یکی از بهترین لحظه های عمرم بود
بعد شمارو به من دادن تا شیر بخوری و بعد شیر خوردن اومدن دنبالمون
بابایی و مادر جون از دیدن ما خیلی خوشحال شدن
بعدم شمارو بردن تو بخش نوزادان تا بشورن و لباس تنتون کنن
به این دنیا خوش اومدی پسر نازم
امشب چه ناز دانه گلی در چمن رسید
گویی بساط عیش مداوم به من رسید
نور ستاره ای در شب تولدش
انگار که فرشته ای از ازل رسید
تولدت مبارک