37 هفتگی امیر علی
سلام پسرک نازم
ببخشید که خیلی وقته نتونستم بیام برات بنویسم
تو این هفته هایی که گذشت خیلی اتفاقا افتاد که برا مامانی سخت بود
اما سلامت بودن شما و عشق به دیدنت باعث میشه تمام این سختیارو تحمل کنم
عزیز دل مامان
یه بار دیگه بیمارستان بستری شدم و تقریبا همش استراحت مطلق بودم
تازه یکم حالم بهتر شده و خودمو برای اومدن شما اماده میکنم
با بابایی داریم اتاقتو درست میکنیم
من روزا تو خونه برای اتاق شما یه سری چیز درست میکنم که هم حوصلم سر نره
هم اتاق شما قشنگ بشه عزیز مامان
قربونت بشم من دیگه تا لحظه اومدنت خیلی نمونده
لحظه ديدار نزديك است
باز من ديوانه ام، مستم
باز مي لرزد، دلم، دستم
باز گويي در جهان ديگري هستم
هاي ! نخراشي به غفلت گونه ام را، تيغ !
هاي ! نپريشي صفاي زلفکم را، دست!
آبرويم را نريزي، دل !
ای نخورده مست !
لحظه ديدار نزديك است .
امیر علی دلم یه عالمه حرف داره باهات
اما بعضی وقتا کلمه ای پیدا نمیشه که حرف دلتو ,احساستو بگی
بازم سکوت میکنم تا بیای
بیای بغلم و نگاهت کنم و با چشمام حسمو بهت بگم
پسرک نازم لحظه دیدار تو برام میشه یکی از بهترین روزهای زندگیم
مثه لحظه دیدن پدرت و خواهرت
عزیزکم تو هم مثه اونا برام عزیزترینی
تو هم برای من معنی زندگی میدی
بوی عشق میدی
تو کسی هستی که به من و پدرت امید میدی برای زندگی
چشم انتظار لحظه ای هستیم که تو بیای بغلمون عسل من
نه عسل نه!!!
تو شیرین تر عسلی
توبهترینی عزیزم
پس باز هم روزهارو میشمارم تا بیای
عاشقتم