اولین مسافرت با گل پسرم

عزیزکم

١٠ فروردین عید امسال رو همراه با خانواده بابا رفتیم به سمت دامغان

و بعد هم گرگان

خدارو شکر سفر خوبی بود و شما هم پسر خوبی بودی

شب اول رو خونه خاله بابا بودیم و روز دوم هم خونه بقیه اقوام برای

عید دیدنی رفتیم

شبش رو هم خونه دایی بابا بودیم  و همونجا خوابیدیم

صبح روز سوم حرکت کردیم به سمت گرگان هوا هم خیلی خوب بود

از جاده توسکستان رفتیم  بالای کوه  ها مه خیلی قشنگی بود

انگار که بالای ابرا بودیم

از راه رفتیم خونه پسر خاله بابا( ابوالحسن) شبش مهمونی داشتن و

همه پسر خاله  دختر خاله های بابا که گرگانن اومده بودن

شبش زود خوابیدیم خیلی خسته بودیم

فرداش که سیزده به در بود همراه بقیه اقوام رفتیم جنگل شموشک

خیلی خیلی خوش گذشت

از شانس ما هوا هم عالی بود

تو بیشتر پیش عمه معصوم بودی و لا لا میکردی

اما وقتی بیدار میشدی میرفتیم دور میزدیم با هم

تاب بازی میکردیم

خیلی خوب بود  کلی خوش گذشت

امیر علی مامان تو ماشین بغل عمه فاطمه با عینک دختر عمه

امیر علی تو ماشین رو پای مامانی

امیر علی بعد از خوردن سرلاک بغل عمه سمیه

امیر علی و بابا علی کنار جاده هراز

اینجام بغل عمه فاطمه

اینجام توی جنگل شموشک بغل بابا جون